گروه روانشناسی چشم دل

شرح فعالیتهای گروه، دانستنی هایی از روانشناسی و..... همراه ما باشید

شرح فعالیتهای گروه، دانستنی هایی از روانشناسی و..... همراه ما باشید

گروه روانشناسی چشم دل

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

((شب انتظار))

شب به گلستان تنها منتظرت بودم

باده‌ ی ناکامی در هجر تو پیمودم

آن شب جان فرسا من بی تو نیاسودم

وه که شدم پیر از غم ، آن شب و فرسودم

بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه

ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه

غم‌ ها به سر آمد زنگ غم دوران از دل بزدودم

پیش گل‌ها ، شاد و شیدا ، می‌ خرامید آن قامت موزونت

فتنه‌ ی دوران دیده‌ ی تو از دل و جان من شده مفتونت

در آن عشق و جنون مفتون تو بودم

اکنون از دل من بشنو تو سرودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

محمود صناعی 

@chashmedelgroup

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۴۸
زهره باغبانباشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۳
زهره باغبانباشی

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بود است مراد وی از این ساختنم

جان که از عالم علوی است یقین می دانم

رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

به هوای سر کویش پر و بالی زنم

کیست در گوش که او می شنود آوازم

یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم این جا که به خود باز روم

آن که آورد مرا باز برد در وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

شمس تبریز اگر روی به من بنمایی

والله این قالب مردار به هم در شکنم...

مولانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۲:۴۵
زهره باغبانباشی